و منهم: مالک القلوب، و ماحی العیوب، ابومحمد سهل بن عبدالله التستری، رضی الله عنه
امام وقت بود و به همه زبان ها ستوده. وی را ریاضات بسیار است و معاملات نیکو و کلام لطیف اندر اخلاص و عیوب افعال.
و علمای ظاهر گویند: «هو جمع بیْن الشریعة والحقیقة. او جمع کرده است میان شریعت و حقیقت.» و این از ایشان خطاست؛ از آن چه کس خود فرق نکرده است، و شریعت جز حقیقت نیست و حقیقت جز شریعت نی و به حکم آن که عبارات آن پیر رضوان الله علیه اندر ادراک سهل تر است و طبایع بهتر اندر یابند، این سخن گویند و چون حق تعالی جمع کرده است میان حقیقت و شریعت، محال باشد که اولیای او فرق کنند ولامحاله چون فرق حاصل آمد، رد یکی و قبول دیگری بیاید. پس رد شریعت الحاد بود و رد حقیقت شرک و آن فرق که کنند مر تفریق معنی را نیست که اثبات حد است؛ چنان که گوید: «لاإله إلا الله حقیقة، محمد رسول الله شریعة.» اگر کسی خواهد که اندر حال صحت ایمان یکی را از دیگری جدا کند نتواند کرد و خواستش باطل و در جمله شریعت فرع حقیقت بود؛ چنان که معرفت حقیقت است و پذیرفت فرمان معروف شریعت. پس این ظاهریان را هر چه طبع اندر آن نیفتد بدان منکر شوند، و انکار اصلی از اصول راه حق با خطر بود و الحمد لله علی الإیمان.
و از وی می آید که گفت: «ماطلعتْ شمس ولاغربتْ علی أهل وجْه الْأرْض الا وهم جهال بالله، إلا منْ یوثر الله علی نفْسه وروحه ودنیاه و آخرته.» آفتاب برنیامد و فرو نشد بر هیچ کس از روی زمین که وی نه به خداوند تعالی جاهل بود، مگر آن که وی را برگزید بر تن و جان و دنیا و آخرت؛ یعنی هر که دست اندر آگوش خود دارد، دلیل آن بود که وی به خداوند عز و جل جاهل بود؛ از آن چه معرفت وی ترک تدبیر اقتضا کند و ترک تدبیر تسلیم بود و اثبات تدبیر از جهل باشد به تقدیر. والله اعلم.